برای من بمون صنم
که گم بشه غم از تنم
چه می شود اگر نشی
بهانه ی شکستنم
شکستنم برای تو
حدیث عاشقانه بود
نشستنم کنار تو
حریم شاعرانه بود
آمده ام که کم کنم
حراسه زخمی تنو
آمده ای که گم کنی
سیاهی شبه منو
یاد تو گم نمی شود لحظه ای از چشم ترم
نمی روی ، نمی رود خاطر خوبت از سرم
کمند آن نگاه تو بسته به جان و پیکرم
تا که کشان کشان روم به سوی آشیانه ام
نظرات شما عزیزان:
|